نادرستی، عدم صحت، اشتباه، غلط [ریاضیات] نادرستی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غلط، اشتباه، نا درستی، عدم دقت، عدم صحت، چیز ناصحیح و غلط سایر معانی: خطا، لغزش، بی دقتی [عمران و معماری] بی دقتی [برق و الکترونیک] بی دقت [ریاضیات] بی دقتی، عدم دقت ...
بی مورد، ناجور، نا مناسب، بی موقع، بی جا، غیر مقتضی سایر معانی: ناشایست، ناشایسته، نابرازنده
غلط شمردن، بد حساب کردن، بد تعبیر کردن، بد شمردن سایر معانی: عوضی شمردن، در شمارش اشتباه کردن [ریاضیات] بد حساب کردن، بد شمردن
برخلاف قواعد دستور زبان، غیر گرامری، غیردستوری، غلط
غلط، نا درست، نا صحیح، ناخوش، ناسالم سایر معانی: بیمار، معیوب، سست، ناپابرجا، فاسد، خراب، آسیب دیده، نامستدل، نامعقول، غیر منطقی، (اقتصادی و غیره) پر مخاطره، بد، خلاف رویه [نساجی] معیوب-خراب ...