شرب مدام، پیوسته گساری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همیشگی دائمی، ابدی، جاودان، ازلی، سرمد سایر معانی: جاوید، جاویدان، جاودانه، انوشه، پایدار، همیشگی، پاینده، پردوام، بادوام، پایا، دایم، مکرر، پی در پی، لاینقطع، پیوسته، یک ریز، ابدیت، همیشگان ...
بی پایان، نا محدود، بی حد، محدود نشدنی سایر معانی: بی حد و حصر، بی مرز
پایان نا پذیر، تمام نشدنی، بسیار دراز سایر معانی: بی پایان
پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده سایر معانی: پر دوام، پایسته، دیرند، ماندگار، پایدار، همیشگی، نوعی پارچه ی با دوام (که در ساختن کفش و کیف کاربرد دارد)
(ترن و اتوبوس و غیره) یکسره، بی توقف، یک ریز، مدام، بی وقفه، پایسته، پیوسته، بدون توقف، یکسره [آب و خاک] یکسره [نساجی] یکسره (بدون وقفه)
ابدی، جاودان، رخ دهنده دومرتبه در هفته سایر معانی: جاوید، جاویدان، هرگزی، ر دهنده دومرتبه در هفته، نیم هفتگی، جاودانی
با نشاط، خسته نشده، از پای درنیامده سایر معانی: نستوه، خستگی ناپذیر، ناستوهیده، نافرسوده، خستگی درکرده