اتش زا، اتش افروز سایر معانی: (وابسته به آتش زدن عمدی مال و ملک) آتش افروزی، آتش افروزانه، آتشزا (مانند بمب و مواد محترقه)، نفاق انداز، آشوب انگیز، فتنه انگیز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشکیلات دهنده، فروگشا سایر معانی: (شیمی) کالیزور، فروکاو، کنش یار، فروکافنده، عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت، سازمان دهنده [علوم دامی] یک ماده ای که یک واکنش را کاتالیز می کند(ب ...
ادم عوام فریب، هوچی، عوام فریب سایر معانی: ادم عوام فریب، هوچی
قابل اشتعال، قابل سوختن، اتشگیر سایر معانی: آتشگیر، پدپود، اشتعال پذیر (inflammable هم می گویند) [شیمی] آتشگیر، پدپود، قابل اشتعال، اشتعال پذیر (inflammable هم می گویند) [مهندسی گاز] آتشگیر، ...
مضر، موذی، پرگزند سایر معانی: آسیب آور، زیان بخش، پرزیان، گزایان، آسیب ناک
انگیزنده، مفسد، شرراه انداز، انگیزه خواب، پیشینه خواب سابقه خواب
خمیرمایه، ماده ای که خمیر را ور می آورد، ورآور (leavening agent هم می گویند) [صنایع غذایی] ور آمدن : بالا آمدن خمیر بر اثر تخمیر. میکرو ارگانیسم عامل ساکارومایسس سرویزیه است.