طلسم، سحر، افسون، جادو گری، جادو، افسون گری، افسون خوانی، تبلیغات سایر معانی: ورد خوانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیبگویی سایر معانی: سحر وجادو، جادوگری، غیبگویی از طریق ایجاد رابطه با مردگان
فریب، سحر، جادو گری، افسون گری، ساحری سایر معانی: سحر و جادو
سحر، جادو، اعجاز سایر معانی: انجام دادن اعمال معجزه آمیز، فرجودگری، سحر و جادو، معجزه، کار خارق العاده، خرق عادت
سحر، جادو سایر معانی: معجزه، فرجود
نیرنگ، سحر، جادو گری، افسون گری سایر معانی: سحر و جادو