مدیریت تأثیر [روانشناسی] رفتارهایی که افراد برای ایجاد برداشتهای خاص درباره خود در برابر دیگران انجام میدهند
واژههای مصوب فرهنگستان
تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر سایر معانی: خوپذیر، تاءثیر پذیر، اندیش گیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] سبک امپرسیونیستی
برداشت غلط،اندیش گیری غلط
امپرسیونیسم نوین (به ویژه در نقاشی)
تجدید چاپ، چاپ نوین، تجدید طبع
دارای ایما و اشاره، تلمیحی، تلویحی، تلمیح آمیز، اشاره ای، اشارتی، اشاره دار، اشاره کننده، کنایه دار، رمزی، وابسته به ایما و اشاره، تلمیحآمیز the poetry of hafez is allusive شعر حافظ کنایی اس ...
تعجب، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، متحیرساختن، سردرگم کردن سایر معانی: شگفت زده کردن، متحیر کردن، بهت زده کردن، (مهجور) سردرگم کردن، گیج کردن، (شعر قدیم) شگفتی
همایون، عالی نسب سایر معانی: شکوه مند، مجلل، عالی، پرعظمت، بزرگ جاه، (از نظر سن یا مقام و غیره) قابل احترام، محترم، معزز، ارجمند، ماه هشتم تقویم مسیحی، ماه اوت، آگوست (مخفف آن: a و ag و aug) ...
اعتماد، گمان، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان سایر معانی: راست پنداشتن، باور کردن، اطمینان کردن به، اعتماد داشتن به، ایمان داشتن، اعتقاد داشتن، آوری داشتن، پنداشتن، گمان داشتن، فکر کردن، معتقدات ...
مهیج، باهیجان سایر معانی: هیجان آور، خیره کننده، تعجب آور، ترس آور
فرمان دهنده، حاکم، امرانه، دارای چشم اندازوسیع