دست گذاری، هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یا دعا کردن به وی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برهمنمایی [سینما و تلویزیون] جلوهای تصویری در سینما و تلویزیون که در آن دو یا چند تصویر بر روی هم قرار گیرند و بهطور همزمان با هم نمایش درآیند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
فریب، فریب خوردگی، نیرنگ، تزویر، گول، فریبکاری، اغفال، حیله، شیادی، تقلب سایر معانی: حقه بازی، گول خوردگی، فریفتگی، اغوا شدگی، آورند، خدعه، دوز و کلک، بدسگالی
خواست، مطالبه، تقاضا، نیاز، درخواست، طلب، طلب کردن، تقاضا کردن، مطالبه کردن، خواستار شدن سایر معانی: خواستن، طلبیدن، (به عنوان حق خود) ادعا کردن، تحکم کردن، واخواستن، خواسته، ضرورت، الزام، ( ...
انجام، فشار، اجراء سایر معانی: اجراء، انجام