طاقی، عدم سنخیت، نا برابری سایر معانی: (نادر) رجوع شود به: disparity، غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدو قسمت مساوی، عدم تجانس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیقوارگی سایر معانی: عدم تناسب، ناهمگری، عدم توازن، بی تناسب، عدم تجانس [ریاضیات] بی تناسب کردن، بی تناسبی
عدم مطابقت، عدم تطبیق، ازدواج ناجور، متناسب نبودن، بهم نخوردن، ناجور بودن سایر معانی: (مسابقه یا ازدواج و غیره) نابرابر، ناجور، دو چیز ناجور یا نابرابر یا متضاد را با هم جفت یا جور کردن، به ...