غرق شده، در ته اب سایر معانی: فررفته (در آب)، مغروق، زیر آب، گود افتاده، میان فرود، کاو، فرو، کم بلندی تر از اطراف خود، محزون، گرفته، دمغ، (مجهور) اسم مفعول: sink، فرو رفته، خالی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی