وصفی، تشریحی، توصیفی سایر معانی: (وابسته به علومی که با شرح و طبقه بندی سر و کار دارند) توصیفی، شناسا ساز، بازنمودین، کواشی، کواشگرانه، (دستور زبان) صفت توصیفی (واژه ی "big" در "a big tree" ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهذیب کننده، کمال اور
اموزنده، حاوی اطلاعات مفید، پر معنی و عمیق سایر معانی: آموزنده، آگهساز، آگاهاننده، آگهگر (informatory هم می گویند)