(خودمانی - تلویزیون و غیره) برگ یادآورنده، پهنه ی یاد انداز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفیهانه، از روی سبک مغزی
روانشناسى : درون نگر
[زمین شناسی] نیمه خود جا حالت حد واسط میان ایدیوتوپیک idiotopic و زنوتوپیک xenotopic، این واژه خصوصاً برای بافت اصلی یک سنگ رسوبی بلورین که قسمت اعظم بلورهای محتوی آن تقریباً بی شکل هستند، ب ...
نادان، ابله سایر معانی: احمقانه، نابخردانه، وابسته به خر، الاغ مانند، بی شعور، خرصفت
(تلویزیون) کارت یادآوری (که از دید بینندگان پنهان است و برای کمک به حافظه ی بازیگر به کار می رود) [سینما] برگه یادآوری [برای گوینده یا بازیگران ]
ارام، احمق سایر معانی: ابله، لوس، ننر، خل، دیوانه، فروتن
مجنون، دیوانه سایر معانی: دیوانه وار
کند ذهن، ادم کودن و احمق سایر معانی: (خودمانی) خنگ، احمق، دیرآموز
ابله، احمق، کله خر، خرشو سایر معانی: آدم کندذهن، تهی مغز، کالیوه، لاده، دیرآموز، کودن، کلیاوه، احمقانه رفتار کردن
کودن، استدلال کننده موشکاف، بیشعور سایر معانی: آدم نادان، جاهل، نابخرد
ادم ساده لوح و رک و راست، محفوظ ازخطا وشکست، محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه سایر معانی: خطاناپذیر، آسان انجام، (ماشین آلات و روش های کار ـ آنچه که به کار بردن آن آسان و احتمال اشتباه در آن ک ...