خیال پرور، خیال پرست سایر معانی: وابسته به آرمانشهر، آرمانشهری، آرمانی، آرمان گرایانه، واهی، خیال پردازانه، خواب و خیالی، خیالباف، رویا گرای، خیال گرای، ساکن جزیره aipotu، اهل اتویپی، خیالی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرهیزگاری، تقوی، پاکدامنی، عفت، هنرنمایی، فضیلت نمایی
ادراک هنری هنرمند که کاملتر از اثر هنری اوست و از اندیشۀ خود هنرمند سرچشمه گرفته است [هنرهای تجسمی]
واژههای مصوب فرهنگستان
گرایشی هنری که صرفا بر اندیشهها وانگارههای هنرمند استوار است [هنرهای تجسمی]
آرمانهای در حلقه که با یک عضو تولید شود [ریاضی]
آرمانهای در یک حلقه که تنها آرمانۀ سرۀ شامل آن، خودش باشد [ریاضی]
فرمولدار [ریاضی]
روشی برای برافزایی بازنمایی از شکلی ویژه به شکلی کلی بهمنظور دست یافتن به مفهومی والا از مفهومی نسبی [هنرهای تجسمی]
در نظریۀ روانکاوی، تصور آنمن از آرزوهای مثبت و آنچه آرزو میکند باشد یا به دست آورد [روانشناسی]
شرایطی که در آن تردد در راه اصلی به مسدود شدن تردد در خیابان فرعی منجر نشود، تردد در تقاطع نزدیک مداوم نباشد، خط عبور مجزایی برای حرکت در هر جهت تخصیص یافته باشد و هیچ حرکت دیگری مانع حرکت م ...
در هندسۀ تصویری، نقطهای فرضی در بینهایت که همۀ خطهای موازی با یک خط مفروض در آنجا یکدیگر را قطع میکنند|||متـ . نقطه در بینهایت point at infinity [ریاضی] ...
همبسپاری که در آن واحدهای تکرارشوندۀ متفاوت در طول زنجیر بهطور تصادفی ردیف شدهاند [مهندسی بسپار]