احساسات کسی را جریحه دار کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مضر، موذی، پر ازار سایر معانی: آسیب آور، زیانبخش، زیانمند، گزندآور، دردآور، گزایان، رنج آور
بطور زیان اور، بطور مضر، چنانکه اسیب یا صدمه زند
زیان اوری، مضرت، صدمه
ازدحام، خوردن، تصادف کردن، پیچ دادن، پرت کردن، انداختن، مصادف شدن سایر معانی: (با سرعت و نیروی زیاد) حرکت کردن، شتابیدن، تیزروی کردن، پرتیدن، (با سرعت و شدت) انداختن، پرتاب کردن، (در اصل) به ...
رجوع شود به:
[صنایع غذایی] دوغ : ماست کم چربی که با آب رقیق شده و باشد یا ماستی که مواد جامد آن کم و چسبندگی آن آن کمتر از ماست معمولی است
ماست سویا [علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رنج، دردناک، پر درد
دردناک، درداور سایر معانی: دارای درد مداوم، پر درد
سختی، فلاکت، بدبختی، مشقت، ادبار و مصیبت، روزبد سایر معانی: ادبار، ناملایمات، پریشان حالی
رنجوساز، مصیبت امیز سایر معانی: رنج آور، آزردگر، دچار کننده، دامنگیر