توهین کردن به، آماج تحقیر و توهین قرار دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: CaBe2(PO4)2
ورزش : بازیگر هاکى ایرلندى
(قدیمی) سروصدا، جنجالhurly ( burly)همهمه، اشوب، غوغا، اضطراب
سروصدا، جنجال، غوغا، هیاهو، هرکی هرکی، اشوب، پراشوب
دهاتی خویی، بی ادبی، تندخویی
دهاتی، ادم خشن، ادم بی تربیت، روستایی، باغبان سایر معانی: (در اصل) کشاورز، کارگر مزرعه
قالب، گچ گیری، مهره ریزی، طاساندازی، مطرود، ریختن، پخش کردن، معین کردن، انداختن، در قالب قرار دادن، افکندن، بشکل در اوردن سایر معانی: (با زور یا فشار) افکندن، پرتاب کردن، پرت کردن، جمع بستن ...
دهاتی، روستامنش سایر معانی: (انگلیس - محلی) آدم زمخت و بی ادب، رجوع شود به: chug، بی تربیت
درشت، کودن، زمخت سایر معانی: احمق، بی شعور، نابخرد، نفهم، دیرفهم، پخمه، بدسلیقه، غیرحساس، پوست کلفت، خشن، خام
صلیب، چلیپا، اختلاف، نا درستی، حد وسط، خاج، تقاطی، دورگه، چلیپایی، تقاطع کردن، گذشتن، قطع کردن، کج خلقی کردن، عبور کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن سایر معا ...
مختصر، کوتاه و مختصر، اجمالی سایر معانی: کوتاه و بی ادبانه، رک، (در اصل) کوتاه، کوتاه شده