[شیمی] بلور میزبان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] عنصر میزبان عنصر اصلی و ضروری در ترکیب یک کانی که عنصری میهمان جایگزین آن شده است.
[کامپیوتر] زبان برنامه نویسی که در آن زبان دیگری شامل شده و یا جا سازی گردیده است .
[کامپیوتر] نام میزبان .
[کامپیوتر] میزبان جواب نمی دهد .
[زمین شناسی] سنگ میزبان - سنگی که توده آذرین در آن تزریق شده و توده نفوذی را احاطه می کند .
[آب و خاک] سنگهای در بر گیرنده
شیمی میزبان ـ مهمان [شیمی] شیمی مولکولهایی با طراحی خاص که بهعنوان میزبان مولکولهای دیگر عمل میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] لیف هوستالن ( پلی پروپیلن )
مسافرسرا [گردشگری و جهانگردی] تأسیسات اقامتی ارزانی که اغلب در آن غذا نیز عرضه میشود
مهمان دار، مقیم شبانه روزی سایر معانی: (قدیمی) مسافرخانه چی، مهمان دار مهمانسرا
شبانه روزی سایر معانی: هتل، متل، مهمانسرا، مسافرخانه، خوابگاه