هو کردن، با همهمه و غوغا صدای کسی را تحت الشعاع قرار دادن یا از جایی راندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] شروع فیلمبرداری
(امریکا - خودمانی) چتر، چتر بارانی
شرکت، همدم، تبانی سایر معانی: همدم، شرکت، تبانی
[سینما] ضبط تصویر
[سینما] پایان فیلمبرداری
[سینما] فیلمبرداری (با فیلم ) ریورسال
برداشت لرزهای بادبزنی [ژئوفیزیک] یکی از روشهای لرزهنگاری شکستی برای شناسایی پیکرههایی با بیهنجاری سرعتی |||متـ . برداشت لرزهای کمانی arc shooting ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] فیلمبرداری قطع شده
[سینما] فیلمبرداری با صدای سر صحنه - فیلمبرداری ناطق
[سینما] فیلمبرداری های خارجی
ضربات پنالتی [ورزش] روشی برای تعیین برندۀ بازیای که در وقت قانونی و اضافه با نتیجۀ مساوی به پایان میرسد و در آن هرکدام از تیمها تعداد مشخصی ضربۀ پنالتی میزنند|||متـ . ...