[آمار] تابع شبه درستنمایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] درستنمایی رتبه ای
[ریاضیات] همسایگی نسبی
[آمار] ماکسیمم درستنمایی مقیّد
قدوسیت، تقدس، حضرت سایر معانی: مقام سنت، قدوسیت (saintship هم می گویند)
[ریاضیات] آزمون نسبت درست نمایی دنباله ای
[کامپیوتر] صدا پوش
ترشیدگی، خانه ماندگی سایر معانی: ن ریسی، ترشیدگی زن
[ریاضیات] همسایگی متقارن
سرپوش برداشتن از، اشکار کردن
[ریاضیات] دستگاه همسایگی یکنواخت