گدا، بی نوا، معسر یا عاجز از پرداخت سایر معانی: لات، آس و پاس، مفلس، بی پول، لات و لوت، (در اصل) مسکین (کسی که با خیرات زندگی می کند)، فقیر [حقوق] مفلس، فقیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اواره، ولگرد، اوارگی، صدای پا، ولگردی، با صدا راه رفتن سایر معانی: (محکم) پا گذاشتن، (با پا) فشردن، کوفتن، (با گام های سنگین) راه رفتن، (کلش کلش کنان) گام برداشتن، راه رفتن، پیاده روی کردن، ...
سرگردان، دربدر، اوباش، ادم اواره و ولگرد، سر گردان سایر معانی: ولگرد، عیار، عیاروار، دایما در حرکت، بی خانمان، خانه بدوش، آواره