توپ، بال، گلوله، گوی، توپ بازی، رقص، مجلس رقص، گرهک، ایام خوش، خوشی، رقصیدن، گلوله کردن سایر معانی: جان بال (کشیش و انقلابی انگلیسی که در 1381 میلادی اعدام شد)، هر چیز گرد، ساچمه، تیله، مهره ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(نوعی رقص مردمی آمریکای شمالی) اسکوردانس، رقص محلی امریکا، رقص چوبی