[کوه نوردی] حمایت کفلی (کمری)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مفصل ران، مفصل استخوان خاصره وران سایر معانی: (محل اتصال استخوان ران و استخوان لگن خاصره) بند لگنی
(معماری) بام گرده ماهی، بام شیب دار (از دو یا چهار سو)، بام تند شیب، پشت بام سراشیب، پشت بام گرده ماهی
[نساجی] لیف مصنوعی هیپلون (ریون پلی نوزیک )
هیپارکوس (ستاره شناس یونانی)
ورجه ورجه کنان
(خودمانی) هیپی
کرگدن سایر معانی: رجوع شود به: hippopotamus، پیشوند: اسب [hippodrome]، hippopotamus کرگدن
اَسبکی [زیستشناسی] مربوط به اَسبک مغز
واژههای مصوب فرهنگستان
(اسطوره ی یونان و روم) هیپوکامپوس (هیولای دریایی که نیمه ی پیشین بدنش اسب و بقیه ماهی است) [روانپزشکی] هیپوکامپ. یک ساختمان گرد و شبیه اسب دریایی است که بطور عمده از ماده خاکستری ساخته شده ا ...
اسبریس [ورزش] محل مسابقۀ سوارکاری و چابکسواری
(اسطوره ی یونان) هیپولیته (ملکه ی آتن) (hippolyte هم می نویسند)