مقاومت، مخالفت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلو گیری، خود داری، نگهداری سایر معانی: خویشتنداری، کف نفس، هر وسیله ی بازداری: مانع، بند، قید، محدودیت، کرانبند، مهار، بازدار، لگام، افسار، محدودیت آزادی، بازداشت، بازداری، ممانعت، منع، مرز ...
جلو گیری، بازداشت، ایست، سد سایر معانی: (لوله و غیره) گیر، گرفتگی، بندش، بندآمدگی، ایستش، توقف، وقفه، تعطیل، قطع، منع [فوتبال] جلوگیری کردن
سختی، زحمت، مزاحمت، ازار، قید، خارش، رنجه کردن، زحمت دادن، ازار دادن، دچار کردن، مصدع کسی شدن، اشفتن، عذاب دادن، مزاحم شدن سایر معانی: به هم زدن، مغشوش کردن، متلاطم کردن، خروشاندن، پرآشوب کر ...