نزار [پزشکی] ویژگی فردی که دچار نزاری باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
نزار، ضعیف البنیه، مبتلا بسوء هاضمه وضعف سایر معانی: نزار، ضعیف البنیه، مبتلا بسوء هاضمه وضعف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به تمرکز روانی، شهوانی شده، تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
تب دار، در حال تب سایر معانی: دارای تب (به ویژه اگر خفیف باشد)، داغ (مثل آدم تب دار)، تب آور، تب زا، هیجان زده، پر شور، پر تب وتاب، پر جوش و خروش، شوریده، تب گونه (feverous هم می گویند)، بیق ...
اشفته، عصبانی، از کوره در رفته، بی عقل، اتشی سایر معانی: سراسیمه، (کاملا) بی تاب، برآشفته، (از شدت درد یا خشم یا دلواپسی) از خود بی خود، دل شوریده، با سراسیمگی، با بی تابی، دیوانه وار، (قدیم ...
دیوانه وار، باشدت خشم
نیروبخش، مقوی، داروی نیروبخش، دوای مقوی
مهیج سایر معانی: محرک