(آدم یا حیوان) بزرگ و سنگین، فربه، سمین، پروزن، (ورزش: کشتی و مشت زنی) سنگین وزن، باهوش، آدم رده بالا، سنگین وزن، مشت زن یاکشتی گیریاچابک سوارسنگین وزن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بهترین، جلوترین، پیش ترین، در درجه نخست سایر معانی: (از نظر زمان یا مکان) نخست، اول، پیشاپیش، (رتبه و مقام) ارشد، سرشناس ترین، نخبه ترین، پیش نشین، سرور، از همه مهمتر، اول همه، قبل از هرچیز ...
جالب، حائز امیت، یاد اوردنی سایر معانی: فراموش نشدنی، به یاد ماندنی، حائز اهمیت
محکم، با وقار، مهم، ذاتی، اساسی، جسمی، قابل توجه سایر معانی: وابسته به یا دارای ماده، مادی، واقعی، غیر تخیلی، موجود، حقیقی، سخت، استوار، مستدل، قانع کننده، عظیم، جادار، بزرگ، کلان، فراوان، و ...
مخفف: شخص بسیار مهم، مخفف کلمات person important very، شخص بااهمیت