هارماتان (باد گرم و خشک و غبارآلودی که از صحرای افریقا به سوی اقیانوس اطلس می وزد)، بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا [آب و خاک] هارماتان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مضر، موذی، پرگزند سایر معانی: آسیب آور، زیان بخش، پرزیان، گزایان، آسیب ناک
پُرزیاننوش [اعتیاد] شخصی که دچار پُرزیاننوشی میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
مصرف پُرزیان [اعتیاد] نوعی الگوی مصرف مواد اعتیادآور که به صدمات جسمی و روانی منجر میشود
اسیب رسانی، صدمه، مضرت
بی زیانی، بی اذیتی، بیضرری
[برق و الکترونیک] تحلیلگر هماهنگ ؛ تحلیلگر موج هماهنگ تحلیلگری که قدرت هر مؤلفه بسامدی در یک موج مختلط را اندازه می گیرد.
[برق و الکترونیک] آنتن هماهنگ آنتنی که طول الکتریکی آن مضرب صحیحی از نصف طول موج در بسامد کار فرستنده یا گیرنده است.
[ریاضیات] واسطه ی موزون
[ریاضیات] مزدوج توافقی، مزدوج همساز
[ریاضیات] فاصله ی همساز
[ریاضیات] نوسان گر میرای توافقی