نوشته، دست خط، نسخه خطی، کتاب خطی سایر معانی: دست نویس (نوشته شده با دست یا ماشین تحریر ولی چاپ نشده)، نسخه ی خطی (و معمولا قدیمی و مربوط به دوران پیش از اختراع چاپ) [ریاضیات] نسخه ی خطی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
رونوشت سایر معانی: ترا نوشت، نسخه، نوشته، سواد، نسخه رونوشت [حقوق] رونوشت استنساخ شده، سواد مذاکرات