با صدای بلند نطق کردن سایر معانی: اینچنین سخنرانی کردن، (سخنرانی دراز و پرجوش و خروش یا پر انتقاد) نطق طعن و لعن آمیز، نطق آتشین، رجز خوانی، نصیحت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نطق، خطابه، خطابت، کنفرانس، سخنرانی، درس، خطابه گفتن، نطق کردن، سخنرانی کردن سایر معانی: (در کلاس یا جلسه ی خطابه) سخنرانی علمی، گفتاره، سخنرانی علمی کردن، خطابه ایراد کردن، متن گفتاره، متن ...
تک سخنگویی، صحبت یک نفری سایر معانی: monolog تک سخنگویی [سینما] تک سخنگو - تک گویی (مونولوگ ) - تک گویی
به سبک پر تصنع حرف زدن یا نگاشتن، شعر حماسی سرودن