عقار سایر معانی: مقدمات( در قیاس) قانون ـ فقه : خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج مى شود خانه و متعلقات ان روانشناسى : مقدمات [ریاضیات] مقدمات، مفروضات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تالار، سالن مشروب فروشی، رستوران، مشروبفروشی سایر معانی: سالن، اتاق بزرگ (ویژه ی کاری بخصوص)، (کشتی مسافری) تالار اصلی، لهر، میخانه، سالن زیبایی
مقر، جا، موقعیت، مکان، محل، زمین زیر ساختمان سایر معانی: بودگاه، - گاه، زمین، قواره، قطعه زمین، (در جا یا موقعیت معینی) قرار دادن، قرار گرفتن [شیمی] جا، محل، موقعیت، مکان [عمران و معماری] مح ...