[عمران و معماری] راننده معلول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پابست عیال، گرفتارخانواده
روانشناسى : معلول جسمى
محروم، بی بهره، بیبهره disadvantaged children need special education کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند
کشیدن، سوختن، تحمل کردن، متحمل شدن، رنج بردن سایر معانی: (سختی یا درد و غیره) کشیدن، دستخوش تغییر شدن، ـ دیدن، تاب آوردن، یارا داشتن، اجازه دادن، فرصت دادن، - بردار بودن، تن در دادن، دچار بو ...
در مضیقه، تنگدست، کم امیتاز سایر معانی: محروم، دارای امتیازات اجتماعی کمتر، محروم از مزایای اجتماعی و اقتصادی