صمیمی، بسیار نزدیک، خودمانی، پهلوی یکدیگر، محرمانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در همکاری و همدلی کامل، کاملا متوافق، glove and hand خیلی صمیمی، خیلی نزدیک، دوست یک دل ویکزبان، دوست همراز
چهار گوش، چهار گوشه، مجذور، منشور قائم، چهار گوشه، چهار گوش، چهار یک سایر معانی: مربع، چهاربر، (جانور شناسی) استخوان چهار گوش، فک بند، مربع کردن، چهار گوش کردن، به قطعات مربع بخش کردن، (با: ...