[زمین شناسی] گذر محفظه یکی از دهلیزها یا راهروهای شعاعی که از ضمیمه های حاشیه ای جایگاهی در فرامینیفرها بوجود آمده اند.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لگن سایر معانی: (در اتاق بیماران و غیره) لگن، پیشاب دان، لگن ظرف ادرار، شاشدان
حجره دار، اطاق دار [زمین شناسی] حفره دار، حجره دار به یک رگه یا رشته با بافت برشی شده نامنظم گویند (محفظه ای).
[زمین شناسی] سطح محفظه دار یک لوله یا استوانه تراز، با یک تقسیم بندی در نزدیکی یک انتها، که یک ذخیره هوایی را جدا می کند و طوری آرایش یافته است که طول حباب را می توان تنظیم نمود.
کلفت، معشوقه، پیشکار، فاسق
خدمتکار، کلفت، خادمه سایر معانی: (در هتل ها و غیره) زنی که کارش نظافت اتاق است، مستخدمه، کلفت، کنیز، خادمه
[خاک شناسی] حفره ها
[زمین شناسی] خاک های رودخانه ای حاصلخیز
کتان یا چیت راه راه شطرنجی سایر معانی: پارچه ی کتانی راه راه [نساجی] پارچه ای با دوام با چله رنگی و پود خام سفید و ارزان قیمت
سوسمار کوچک، حرباء، ادم متلون المزاج و دمدمی سایر معانی: آدم دمدمی، متلون المزاج، چند رنگ، (جانور شناسی) حربا (تیره ی chamaeleontidae - مارمولک های دم دراز و درخت پیما که می توانند رنگ بدن خ ...
لبه ی پخ (به ویژه اگر شیب آن 45 درجه باشد)، ناو، گوده، پخ، پخ کردن، تراشیدگی، شیاردارکردن، پ دارکردن [عمران و معماری] پخ - پخ زدن [کامپیوتر] شیار، گوده، ناو [زمین شناسی] پخ، پخ زدن [ریاضیات] ...
[زمین شناسی] خاک رس،خاک رس آهک ،خاک های فقیر که اغلب به صورت لکه های جزیره مانند دیده می شوند