(حدس همراه با توهم) کژانگاری، اثر هاله ای [سینما] جلوه هاله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] کانسنگ حاشیه ای کانه ای که در مرز خارجی الگوی کانه زایی یا هاله قرار دارد و معادل fringe ore به کار می رود.
[زمین شناسی] معادل واژه halide به کار می رود.
(شیمی) وابسته به یا مانند هالوژن، هالوژنی، هالوژن سان، هالوئید، نمکی، مانندنمک، دارای ترکیب نمک، جسم نمکی [نساجی] نمکی
[زمین شناسی] اائیدی از نمک طعام که تحت شرایط متلاطم در شوراب های اشباع رشد می کند.
[خاک شناسی] خاک شور
هالوپریدول روانشناسى : هالدول
[نساجی] نمک دوست
[زمین شناسی] گیاه شورابی گیاهی که آب مورد نیاز خود را از آب های زیرزمینی شور تامین می کند.
(شیمی) هالوتان (آبگونه ی غیرانفجاری به فرمول cf3chbrcl که استنشاق بخار آن باعث بیهوشی می شود)
[معدن] هاله دگرسانی (زمین شناسی اقتصادی)
[سینما] لایه ضد هاله