وابسته به توهم زایی، توهم زا، روان گردان، وابسته به داروهای توهم زا، روان گردان وابسته به داروهای توهم زا داروی توهم زا، داروی روان گردان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سکنی، مقر، عمارت، مقام، محل اقامت، اقامت گاه، سکونت سایر معانی: اقامت، باشایی، خانه، منزل، مسکن، ماوا، محل سکونت، بودگاه، کاخ، خانه ی بزرگ [حقوق] اقامت، اقامتگاه، محل سکونت [پلیمر] ماندگاری ...
پایدارگر، اسباب مقاوم در برابر برق سایر معانی: مقاوم [نساجی] مقاوم - پایدار - ثابت
نیروبخش، مقوی، داروی نیروبخش، دوای مقوی
روحانی، وقف شده، مقدس سایر معانی: سپنتا، اشو، مذهبی، دینی، وابسته به دین، مورد تکریم، محترم، همایون، آناهیتا، احترام انگیز، وقف، نثار، موقوف، تخصیص یافته، از آن (شده)، اخروی (در برابر: دنیوی ...
موهن بمقدسات، مربوط به بیحرمتی به شعائر مذبی سایر معانی: وابسته به حرمت شکنی یا تجاوز به مقدسات، مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
طاقچه، فلات قاره، تاقچه، رف، هر چیز تاقچه مانند، در تاقچه گذاشتن، کنار گذاشتن سایر معانی: هر چیز تاقچه مانند: جزیره ی مرجانی، تخته سنگ، سنار، پایاب شنی، تپه ی زیر آب، صخره ی آبگیر، فلات زیر ...
مهیج سایر معانی: محرک
مزخرف، سفاهت، بیهوشی، بی علاقگی، خیره سری، خریت، حماقت، سبک سری، کند ذهنی سایر معانی: ابلهی، کودنی، کم هوشی، stupidness خریت
سرسری، ظاهری، صوری، سطحی سایر معانی: رویه ای، برونه ای، وابسته به سطح، مسطحه، مساحتی، هامنی، کم ژرفا، کم عمق، کم مایه، بی مایه، برونی [صنایع غذایی] صوری، سط حی، سرسری، ظ اهری ...
ابهام، ناآشکاری، پوشیدگی، ناهویدایی، گنگی، (حالت روحی و فکری) نیمه هشیاری، حالت شبه رویا، حالت شبه رویا ابهام، گنگی the twilight zone between right and wrong مرز مبهم میان روا و ناروا
مسلم، بدون شک، بدون تردید سایر معانی: بی شک، بی تردید، محرز، بی چون و چرا