دسته، دسته کارد، قبضه، دسته گذاشتن سایر معانی: (دسته ی چاقو یا تبر و غیره) دسته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: haphtara
[نفت] محور مفصل دار تلسکوپی
[نساجی] محور فرعی - شافت فرعی - میله فرعی - محور کمکی
محور دیفرانسیل، (اتومبیل) میل پولس
[معدن] ماشین حفر چاه (حفر چاه و تونل)
[نساجی] محو بادامک پودگذاری در پایین ماشین بافندگی
میلبادامک [قطعات و اجزای خودرو] محوری با زائدههای بادامکشکل که بهوسیلۀ میللنگ به گردش درمیآید و با زائدههای خود سوپاپهای سیلندر را در زمان&zwn ...
واژههای مصوب فرهنگستان
محور بادامک سایر معانی: (مکانیک) محور بادامک، آسه ی بادامک، میل سوپاپ، میل بادامک، میله ای که بچر دنده متصل می شود [خودرو] میل سوپاپ [نساجی] میل کام - محور بادامک ماشین بافندگی که در زیر آن ...
چرختسمۀ میلبادامک [قطعات و اجزای خودرو] چرختسمهای که در انتهای میلبادامک قرار دارد و تسمۀ زمانبندی را میچرخاند ...
چرخزنجیر میلبادامک [قطعات و اجزای خودرو] چرخزنجیری که بر روی میلبادامک نصب میشود و ازطریق چرخزنجیر میللنگ به چرخش درمیآید ...
[مهندسی گاز] محورواسط