(امریکا - خودمانی) مسلسل دستی، هفت تیر خودکار، تفنگ کوچک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست، شلیک خطر
توپ صحرایی [علوم نظامی] نوعی توپ که قادر است در هر زمین صعبالعبوری بهآسانی حرکت کند
واژههای مصوب فرهنگستان
بسیارموفق بودن، (آمریکا - خودمانی) با سرعت و کارایی عمل کردن
[شیمی] سشوار
[برق و الکترونیک] منبع یون و تفنگ یونی لایه ای از یونهای مثبت در نزیدکی یا روی سطح الکترود یک لامپ گازی که عمل کنترل درا دچار محدودیت می کند .
مرداب، چشمه اب گرم، دریاچه، جای کم عمق دریا سایر معانی: lagoon مرداب
[نفت] تفنگ مغزه گیر جانبی
[نساجی] صمغ اقاقیا
[برق و الکترونیک] لامپ چند تفنگی لامپ پرتو کاتدی که بیش از یک تفنگ الکترونی دارد .
[یوگا] مومنینی که خداوند را بدون فرم وشکل خاص می بینند
خارج از تیررس، بیرون ازتیررس یامیدان تیر