دارای توپ های زیادیاسنگین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی، شکار
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Zn,Mn)SO4•(H2O)
قاچاقچی اسلحه و مهمات سایر معانی: قاچاقچی اسلحه و مهمات
قاچاق اسلحه و مهمات، واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
کسی که اسلحه می سازد یا تعمیر می کند، تفنگ ساز
ته تفنگ، پاشنه ی تفنگ، قنداق تفنگ، قنداق، قنداق تفنگ
(افسانه ی آلمانی) گونتر (شاه بورگاندی و شوهر برون هیلد)
[شیمی] افشانه تفنگی گردپاش
تفنگ بادی سایر معانی: سلاح بادی [زمین شناسی] پیستوله بادی، رنگ پاش، بتن پاش [نفت] ضربه زن صوتی
(از ریشه ی ترکی) بگم، (در پاکستان) بانوی محترم، اسم مفعول فعل: begin، اغازکرده، شروع کرده، دست گرفته
(خودمانی) 1- آدم مهم 2- افسر ارشد، تیمسار