صمغ [زیستشناسی - علوم گیاهی] ترکیبی از کربوهیدراتها که با تیغ زدن گیاه از آن خارج و در مجاورت هوا سخت میشود؛ این ترکیب براثر جذب آب متورم میشود و محلولی ژلهای ی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
صمغ، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، چسب، چسباندن، گول زدن، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، صمغی شدن سایر معانی: رزین، سقز، انگژه، ژد، زفت، زنج، رجوع شود به: gum tree، (پشت تمبر پست و د ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حسن لبه
سندروس بلوری
کتیرا
قندران
[خودرو] صمغ در بنزین
سحابی گام [نجوم] سحابی دایرهشکل و وسیعی در صورتهای فلکی بادبان و کشتیدُم که کالین استنلیگام کشف کرده است
یکجورصمغ عربی که ازسنگال می اورند
(گیاه شناسی) درخت صمغ (هر نوع درختی که صمغ می دهد مثل اوکالیپتوس و غیره)، درخت انگم دار، درخت صمغ دار، یکجوردرخت اوکالیپتوس
بامیه، ابگوشت بامیه، نوعی خاک گلی سایر معانی: رجوع شود به: okra، سوپ بامیه (که دارای گوجه فرنگی و سبزی و گوشت نیز هست)، نوعی خاک رس دشت های غرب آمریکا که گل آن چسبناک است (gumbo soil هم می گ ...
پیله دندان سایر معانی: (پزشکی و دندان پزشکی) آبسه ی لثه، ورم و چرک کردگی لثه (در اثر فساد دندان)