[آب و خاک] سد مهار آبکند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] شبکه زهکشی آبکند
[آب و خاک] فرسایش پذیری آبکندی
فرسایش آبکَندی [زمینشناسی] فرسایشی که براثر حرکت سریع آب، تنگههای عمیقی در سطح زمین به وجود میآورد|||متـ . آبکَندیشدگی gullying ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] فرسایش خندقی [زمین شناسی] فرسایش خندقی [خاک شناسی] فرسایش خندقی [آب و خاک] فرسایش آبکندی (فرسایش خندقی)
[آب و خاک] تشکیل آبکند
[آب و خاک] رأس آبکند
[آب و خاک] گالی منقطع
[خاک شناسی] آبکند فصلی [آب و خاک] آبکند موقتی
[زمین شناسی] آبگذر، راه آب- چاهک، حوضچه لای گیر -آبکند، آب بریدگی
[آب و خاک] آبکند کم عمق
[آب و خاک] آبکند بسیار عمیق