آبگذر [جغرافیا] هر گشودگی یا گودالی مانند تنگدره یا آبکند یا دیگر آبراههها
واژههای مصوب فرهنگستان
مجرا، نای، کانال، اب گذر، مری، گلو سایر معانی: (کالبد شناسی)، لوله ی مری (که دهان را به معده وصل می کند)، حلق، گردن [زمین شناسی] آبگذر، راه آب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکم، حفره معده سایر معانی: (در اصل) حفره ی شکم، شکم (به ویژه شکم حیوان: شکمبه، سیرابی)، (حیوانات درنده) آرواره و دهان و حلق، (محلی) مادر، ننه، معده، حفره معدهmaw(seed)تخم خشخاش ...
مسیل سایر معانی: بستر رود، مسیر آب، مجرای آب، آبگذر، ابرو، نهر [عمران و معماری] آبراهه - جوبچه - آبرو [زمین شناسی] کانال آب،آبراه - الف) یک کانال طبیعی به خوبی مشخص که بطور کامل یا بخشی توسط ...