انجام، اجرا، توقیف، اعدام، ادا، انفاذ سایر معانی: کاربست، به کاربندی، از پیش بری، روش انجام (به ویژه در مورد کارهای هنری)، ایفا، (حقوق) اجراییه، اجرای حکم دادگاه، (سند و غیره) رسمی سازی، قان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی