[نفت] مجرای راهنما
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] حلقه ی راهنما
[نساجی] هدایت کننده پارچه
[سینما] هدایت لبه و سوراخ [برای تنظیم وضعیت افقی و عمودی فیلم در دوربین]
حسگر رهگیری ظریف [نجوم رصدی و آشکارسازها] ابزاری در صفحۀ کانونی تلسکوپ فضایی برای ردگیری دقیقتر
واژههای مصوب فرهنگستان
توضیحی، روشنگر، بیانگر، شرحی سایر معانی: بیانی، توجیهی
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: رجوع شود به: interpretive، interpretive تفسیری
شرحی، تفسیری، ترجمهای سایر معانی: تعبیری، توضیحی، سفرنگی، گزاره ای
ستاره قطبی سایر معانی: رجوع شود به: polaris
عملیاتی سایر معانی: عامل [حسابداری] عملیاتی [عمران و معماری] کارکرد [برق و الکترونیک] عملکرد، کار [ریاضیات] عملکرد، عامل
طرفدار، فرمانروا، سایس، پادشاه، سلطان، شهریار، با اقتدار، دارای قدرت عالیه سایر معانی: برتر، ابر، عالی، عالیترین، بالاترین، عالی مقام، ابر قدرت، قدر قدرت، شاه، خسرو، خدیو، تاجدار، مستقل، خود ...
(هندوستان)، ارباب، مرشد، رهبر، رهبر روحانی، دانشمند، عالم، حکیم، مرتا هندی، رهبر مذهبی هندی [یوگا] در لغت به معنی کسی که بر روی ذهن خویش تسلط دارد - پرتوجوی سانیاسی که توسط گورو به آیین سان ...