خنده بلند، قاه قاه، حرف مفت، قاه قاه خندیدن سایر معانی: قهقهه زدن، خنده ی بلند و خارج از نزاکت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاسخ، جواب، دفاع، دفاع کردن، از عهده برامدن، پاسخ دادن، جواب دادن، جوابگو شدن، بکار امدن، بکار رفتن، بدرد خوردن، جواب احتیاج را دادن، عهده دار شدن سایر معانی: تلافی، تلافی کردن، عمل به مثل ک ...
(عامیانه) پیش جوابی، گستاخی، حاضرجوابی، پیش جوابی
خندیدن، پیش خود خندیدن، بادهان بسته خندیدن سایر معانی: هرهر خندیدن، خنده ی نخودی کردن، آرام خندیدن
خنده تو دزدیده، خندیدن، خنده کردن، با خنده اظهار داشتن، ول خندیدن، با نفس بریده بریده سخن گفتن سایر معانی: خنده ی توام با صداهای زیر و متواتر غیر ارادی (بخصوص موقعی که انسان می خواهد جلو خند ...
خلی، نابهنگامی، جسارت، گستاخی، اهانت، خیره چشمی، بی ربطی، بیموقعی سایر معانی: پررویی، پیش جوابی، جسارت (impertinency هم می گویند)، نامربوطی، ناوابستگی، فضولی
توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود سایر معانی: گستاخی، بی احترامی، جسارت، اهانت، توهین، غرور، خود بینی، ادعای بیخود، تکبر