منحنی رشد [تغذیه] منحنیای که رشد فیزیکی، عموما نوزاد، را در طول زمان نشان میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
اختلال رشد [تغذیه] هرگونه نارسایی و خلل در الگوی طبیعی رشد فرد
[ریاضیات] تابع رشد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایش رشد [تغذیه] روشی برای برآورد رشد مناسب کودکان که درعینحال تأثیر تغذیه و بیماریها را نشان میدهد
[شیمی] واکنش رشد
[زمین شناسی] ماکل هاى نموى ایت ماکل ها ممکن است ساده یا مختلط و پیچیده باشد که با توجه به قوانین ماکل، چهره هاى گوناگون از آن پدید مى آید.
رشد سالارى بازرگانى : طرفدارى از رشد
[زمین شناسی] بوته ،بوته زار ،شاخ وبرگ
[شیمی] بسپارش افزایشی، بسپارش زنجیری
درهمرشدی بلوری [زمینشناسی] در هم قفل شدن دانههای دو کانی مختلف براثر بلورش همزمان
(گیاه شناسی) رشد محدود، بالش کراندار (رشد ساقه که حد آن با پیدایش شکوفه تعیین می شود و همچنین رشد معین هر گیاه که در dna پیش بینی شده است)
[ریاضیات] رشد و تحلیل نمایی