[آب و خاک] توان تولید جنگل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوجوان، جوان، بالغ، رشید سایر معانی: کم تجربه، خام، خام دست، وابسته به نوجوانی، بالغ (از سن بلوغ تا حدود بیست و یک سالگی) [بهداشت] نوجوان
طلوع، سرسبز سایر معانی: درحال ترقی، پیشرفت کننده، رشدکننده، اباد
چمن، سبزه، رنگ سبز، ترو تازه، بی تجربه، خام، نارس، خرم، سبز، تازه، سبز شدن، سبز کردن سایر معانی: (رنگ چشم) میشی، سبز و خرم، پوشیده از گیاه سبز، سبزی دار، سبز رنگ کردن یا شدن، ملایم، زنده، فع ...
کهنه سایر معانی: در شرف مهجور شدن، از پسند افتادنی، از کار افتاده، منسو
شایع، حکمفرما سایر معانی: (گیاه) پر شاخ و برگ، انبوه، گسترا، فراوان، بی حدو حصر، فراگستر، زبانزد، پراکنده، (اسب و شیر و غیره) ایستاده روی دو پا، خیزیده، لگام گسسته، لجام گسیخته، وحشیگرانه، خ ...
خیز، طلوع، برخاستگی، در حال ترقی یا صعود، طالع، بالا رونده، متصاعد سایر معانی: در حال رشد، بالغ شونده، (عامیانه) نزدیک به، رجوع شود به: rise، خیزگر، خیزنده، سربالا، (نجوم) رجوع شود به: ascen ...
[عمران و معماری] پخش - تنظیم - صافکاری
مجموع دماهای بالاتر از صفر پایه (base temperature) در هریک از مراحل رشدونمو گیاه [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
واژههای مصوب فرهنگستان
درختانی که در یک جنگل یا تودۀ جنگلی رشد میکنند و معمولا برحسب تعداد یا حجم در واحد سطح اندازهگیری میشوند [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ...