ذره، جو، خرده، شاخه، حالت، دانه، حبوبات، حبه، حب، رگه، مشرب، دان، تفاله حبوبات، یک گندم معادل 0/0648 گرم، غله، چنگال، رنگ، دانه دانه کردن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن، جوانه زدن، تراشیدن س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبپنیری که بهصورت دانههای ریز خشک شده باشد [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
ذرۀ رسوبی به قطر 2 تا 4 میلیمتر [زمینشناسی]