ریزدانهای [زیستشناسی] به شکل ریزدانه
واژههای مصوب فرهنگستان
دارای دانه های ریز، دانه دانه سایر معانی: شامل دانه یا حبه، دانه دار، دانه مانند، حبه مانند، دانه ای [شیمی] دانه ای [عمران و معماری] دانه ای [زمین شناسی] دانه ای [ریاضیات] دانه ای، مدور، هست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فروپاشی دانهای [زمینشناسی] جدا شدن دانههای کانیها از یکدیگر در مرز طبیعی آنها براثر هوازدگی|||متـ . فروپاشی کانیایی mineral disintegration ...
[زمین شناسی] فرسایش پوست پیازی دانه ای، تخریب دانه ای.
یخدانه (نوعی برف که از ذرات منجمد آب تشکیل شده و مثل برف پولک شکل و پنبه مانند نیست)، برف یخ زده (برفی که کمی آب شده و دوباره یخ بسته است)
[زمین شناسی] خاک دانه ای
[عمران و معماری] ساختمان دانه ای [خاک شناسی] ساختمان دانه ای
بافت دانهای [زمینشناسی] بافت سنگی حاصل از انبوهش دانههای کانی با اندازۀ تقریبا یکسان
بطوردانه دانه یاجودانه
دانه دانه، جودانه، دان دان، دارای دانه های ریز
[زمین شناسی] گرانولار دگرریخت رجوع شود به xenomorphic.
[زمین شناسی] هم بلورین مترادف با homogranular