ابهام دستوری [زبانشناسی] ← ابهام ساختی
واژههای مصوب فرهنگستان
مقولۀ دستوری [زبانشناسی] مقولهای ناظر بر معنای دستوری عناصر زبان
جنس دستوری [زبانشناسی] مقولهای دستوری که براساس آن اسم به سه گروه مؤنث و مذکر و خنثی تقسیم میشود و همیشه بر جنس زیستی منطبق نیست |||متـ . جنس 1 gender 1 ...
معنی دستوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاعل دستوری [زبانشناسی] آنچه گزاره دربارۀ آن است و در زبان فارسی معمولا فعل با آن مطابقه میکند|||متـ . فاعل، نهاد 2
اصطلاحات دستوری
دستوری شدن [زبانشناسی] تبدیل واحد واژگانی مستقل به نقشنمای دستوری|||متـ . دستوریشدگی
دستوریشده [زبانشناسی] ویژگی واحد واژگانی مستقلی که به نقشنمای دستوری تبدیل شده باشد
ازروی دستور، مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
وابسته به قلب و تحریف
کوتاه ونیشدار، نکته دار، هجوامیز
غیردستوری [زبانشناسی] ویژگی جملهای که با قواعد دستور زبان مطابقت ندارند|||متـ . نادستوری