استوانۀ مدرج [شیمی] استوانۀ شیشهای مدرج برای برداشتن حجم معینی از مایعات
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] صافی دو بخشی (برای عدسی دوربین ) [سینما] صافی مدرج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به تحصیلات پس از لیسانس، وابسته به آموزش کارشناسی ارشد یا دکتری، وابسته به تحصیلات فوق لیسانس، دانش اموخته
دانشجوی دوره لیسانس سایر معانی: دانشجوی دانشگاه (دوره ی لیسانس)، وابسته به دانشجویان یا آموزش زیر لیسانس، وابسته به دوره ی لیسانس
مبنی برانتقال تدریجی، مربوط به درجه بندی
شیب تدریجی و آهسته، اهسته، تدریجی، پیگیر، قدم بقدم پیش رونده سایر معانی: کم کم، اندک اندک (بر عکس ناگهان یا یک دفعه)، نرم نرمک، شیب آهسته، ملایم، یک روال، (اغلب g بزرگ) کتاب سرودهای انجیل (ک ...