گورستان، محوطه کلیسا سایر معانی: قبرستان، محوطه ی کلیسا، گورستان محوطه کلیسا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرستاده خدا، رسول خدا، پیغمبر، پیمبر
فرمان خدا، مشیت الهی
(زننده) ملعون، لعنت شده، لعنتی (goddamn و goddam هم می نویسند)
الهه، ربهالنوع سایر معانی: خدای زن
خدا، خدایی، الوهیت، ربالنوع، جوهر الوهیت سایر معانی: (معمولا با g بزرگ و the) خداوند، پروردگار
الوهیت سایر معانی: خدایی
قوم جاد
(افسانه انگلیسی - زن اشرافی قرن یازدهم که برای آنکه شوهر خود را وادار به لغو مالیات های سنگین بکند عریان سوار اسب شده در خیابان های شهر ((کاونتری)) جولان داد) خانم گودیوا
خدانشناسی، بی دینی
خدای کوچک سایر معانی: خدای محلی
مادر خوانده روحانی، نام گذار بچه، مادر تعمیدی سایر معانی: مادر خوانده ی روحانی (رجوع شود به: godchild)