کشیش، گله دار، چوپان، رمه دار سایر معانی: گله بان، شبان، گاوچران، روحانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیر، شیره گیاهی، دوشیدن، شیره کشیدن از سایر معانی: شیره ی سپید رنگ، هر آبگونه ی شیر مانند، امولسیون، عصاره، گیاشیر، ریچار، (شیر) دوشیدن، (جانوران) شیردادن، (غیر منصفانه) بهره گیری کردن، درکش ...
کاغذ پوست، نسخه خطی روی پوست اهو سایر معانی: (پوست حیوان معمولا پوست آهو که روی آن می نویسند یا نقاشی می کنند) کاغذ پوستی، پوستینه، طومار پوستی، دست نوشته (یا سند یا تصویر و غیره) روی پوست، ...
چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گداز بودن، جانسوز بودن سایر معانی: دل چرکین شدن یا کردن، رنجاندن، رنجیدن، (دراصل) چرک کردن، متورم و سرخ کردن یاشدن، رنج دادن، عذاب دادن
کمخونی شیری در نوزادانی که منحصرا با شیر بز تغذیه میشوند [تغذیه]
واژههای مصوب فرهنگستان