بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بحد افراط رساندن، بیش از حد انجام دادن سایر معانی: زیاده روی کردن، افراط کردن، بیش روی کردن، فزون کاری کردن، بسیارگری کردن، زیادی پختن