(عامیانه) بدون اختیار حرف زدن یا عمل کردن، خودداری نکردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- (در اثر مواد مخدر) نشئه شدن، از خود بی خود شدن، مست و لایعقل شدن 2- (در اثر نمایش یا اثر هنری ولی بدون مصرف موادمخدر) از خود بی خود شدن، عنان از کف دادن، (خودمانی) نشئگی، مستی، خلسه، توهم